جدول جو
جدول جو

معنی انس دادن - جستجوی لغت در جدول جو

انس دادن(مُ)
ایجاد انس و الفت کردن میان دو یا چند تن. (فرهنگ فارسی معین). تأنیس. (تاج المصادر بیهقی) (دهار)
لغت نامه دهخدا
انس دادن
ایجاد انس و الفت کردن میان دو یا چند تن ایناس
تصویری از انس دادن
تصویر انس دادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاس دادن
تصویر پاس دادن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادب دادن
تصویر ادب دادن
تعزیر تنبیه تربیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دستوری دادن: پرگ دادن دستوری دادن رخصت دادن جایز شمردن مرخصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سان دادن
تصویر سان دادن
عرض سلاح و سامان لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان دادن
تصویر جان دادن
قبض روح شدن، جان سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امر دادن
تصویر امر دادن
فرمان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندز دادن
تصویر اندز دادن
نصیحت کردن پند گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترس دادن
تصویر ترس دادن
متوحش ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند دادن
تصویر پند دادن
نصیحت کردن، وعظ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سند دادن
تصویر سند دادن
دلیل دادن، خط دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشیدن نان عطاکردن نان، روزی رساندن رزق دادن: اوراببهانه نان دادن درخانه کشتندزن بترسید وبگریخت
فرهنگ لغت هوشیار
اسم گذاشتن تسمیه، بنام خواندن، نامزدکردن، مشهور کردن معروف ساختن، بمقام ومنصب رساندن: نیاکانت را همچنان نام داد بهر جای بر دشمنان کام داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان دادن
تصویر جان دادن
((دَ))
مردن، مجازاً، نهایت تلاش و کوشش را کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذن دادن
تصویر اذن دادن
((اِ. دَ))
رخصت دادن، جایز شمردن، مرخص کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارد دادن
تصویر ارد دادن
((اُ. دَ))
دستور دادن، امر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
Lecture
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
Tinge, Tint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
给...上色
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
tingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
fare una lezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
tingir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
dar uma palestra
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
讲座
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
фарбувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
farbować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
wygłaszać wykład
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
читати лекцію
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
färben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
vorlesen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنگ دادن
تصویر رنگ دادن
окрашивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
читать лекцию
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درس دادن
تصویر درس دادن
dar una conferencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی